۴۸٫ عدم امکان تسلسل (۱) مقدمه اگر تمام موجودات خارجی «ممکنالوجود» فرض شوند آنگاه لازم است روابط علی و معلولی بین آنها یا «دوری» باشد و یا «تسلسلی». در مقاله قبل اثبات شد که رابطه دوری ممکن نیست و در این مقاله درصدد اثبات عدم امکان رابطه تسلسلی هستیم؛ رابطهای که در آن هر معلولی علتی دارد که خود معلول دیگری است و آن دیگری نیز معلول دیگری است و این سیر تا بینهایت ادامه پیدا میکند و به نقطهای ختم نمیشود که «علتی باشد که هیچ معلولیتی در آن نیست». ابطال تسلسل فرض کنید با دوست خود به برای امضای یک نامه به ادارهای میروید. مجدداً فرض کنید اتاق اول امضایش را متوقف بر اتاق دوم بکند و بگوید «تا اتاق دوم امضا نکند من امضا نمیکنم»؛ اتاق دوم نیز امضای خود را متوقف بر اتاق سوم کند، اتاق سوم نیز امضای خود را متوقف بر اتاق چهارم کند در اینجا شما خسته شوید و از دوست خود جدا شوید و بیرون ازا اداره منتظر او بمانید؛ پس از ساعتی او بیاید درحالیکه نامهاش امضاشده است در اینجا شما چه نکتهای را متوجه میشوید؟ پاسخ روشن است شما از چندین امضای روی نامه متوجه میشود که «یک اتاق وجود داشته که امضایش متوقف بر اتاق دیگری نبوده است» و الا اگر چنین اتاقی وجود نداشت هرگز نامه دوست شما امضا نمیشد و دائماً این نامه بدون امضا از این اتاق به آن اتاق سرگردان بود. فرض کنید صف بلندی از فوتبالیستها را که انتها آن دیده نمیشود و در مقابل هرکدام توپی قرارداد شده است. بازیکن اول شوت خود را متوقف بر دومی بکند و بگوید «تا نفر بعد شوت نکند من شوت نمیکنیم»؛ دومی نیز متوقف بر سومی کند و سومی نیز متوقف بر چهارمی و همینطور؛ ناگهان در این میان ببینید که از انتها صف بازیکنها بهنوبت در حال شوت کردن هستند در اینجا شما چه نکتهای را متوجه میشوید؟ پاسخ روشن است متوجه میشوید که «یک بازیکن وجود داشته است که شوت کردن او متوقف بر بازیکن دیگری نبوده است» و الا اگر چنین بازیکنی وجود نداشت هرگز توپها شوت نمیشدند. باطل بودن تسلسل دقیقاً از همین مثالها فهمیده میشود. اگر وجود موجودی به نام الف متوقف بر ب باشد و به زبان حال بگوید: «من موجود نمیشوم مگر اینکه ب موجود باشد» و ب نیز متوقف بر ج و ج متوقف بر د و د متوقف بر ه و … و شما ببینید که الف موجود شده است در اینجا به این نکته پی میبرید که «یک موجود وجود داشته است که وجود آن متوقف بر هیچچیز دیگری نبوده است» و الا اگر چنین موجودی وجود نداشت هرگز الف، ب، ج، د و … موجود نمیشدند. بنابراین وجود موجودات مشروط و وابسته و «ممکنالوجود» از وجود موجودی غیر مشروط، غیر وابسته و «واجبالوجود» پرده برمیدارند و همانطور که در مثالها «عقل» بدون دیدن فردی که نامشروط امضا میکند و بازیکنی که نامشروط شوت میکند وجود او را تصدیق نمود در اینجا نیز عقل بدون دیدن «واجبالوجود» باید وجود او را تصدیق کند و الا وجود هیچیک از موجودات ممکنی که پیرامون خود میبینیم توجیه نخواهند داشت. در مقاله بعد ابطال تسلسل را باز زبان علمی ـ فلسفی دنبال خواهیم کرد. نتیجه وجود بینهایت ممکنالوجود بدون واجبالوجود شبیه امضای نامهای است که تا بینهایت امضای آن متوقف بر امضای دیگری باشد و شبیه پرتاب توپ توسط بازیکنانی است که تا بینهایت ضربه خود را متوقف بر دیگری نمایند.
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.
لطفا پاسخ را به عدد انگلیسی وارد کنید:
جهت نشر معارف اعتقادی اسلام، هر گونه کپی برداری بلامانع می باشد گروه دینی اعتقادی مُهتَد