الف. مقدمه
گذشت که ترک «خطرات احتمالی جبرانناپذیر» کاملاً عاقلانه است؛ مثلاً انسان هرگز بدون تجهیزات ایمنی کافی در جادهای پر از برف یا در قلهای مرتفع و خطرناک پا نمیگذارد همانطور که خود را در معرض تماس و برخورد با انسانی که دارای بیماری عفونی واگیردار شدیدی است قرار نمیدهد و … در تمام این موارد هرچند خطر یقینی نیست (مثلاً احتمال اینکه در جاده برفی آسیب نبیند یا بیماری مذکور را نگیرد و … نیز وجود دارد) اما خود را در معرض آن قراردادن نیز عاقلانه نیست.
و نیز گذشت که «انکار خدا» یکی از همین خطرات است زیرا بسیار خطیر است و نتیجه «عذاب ابدی جهنمی» را در پی دارد؛ بنابراین عقل میگوید همانطور که از سایر «خطرات احتمالی جبرانناپذیر» دوری میکنیم باید از خطر موجود در انکار خدا نیز دوریکنیم و عملاً زندگی مؤمنانه همراه با اعتقاد به خدا را در پیش گیریم.
ب. اشکال
در همینجا ممکن است یک اشکال به ذهن برسد: آیا واقعاً انسان از تمام خطرات احتمالی پرهیز میکند؟ آیا مثلاً هواپیما سوار نمیشویم درحالیکه احتمال سقوط و مرگ در آن وجود دارد؟ آیا برای تفریح ـ حتی با تجهیزات لازم ـ به طبیعت و کوه نمیرویم درحالیکه احتمال حمله حیوانی وحشی، سقوط در درهای هولناک، مبتلا شدن به بیماری خطرناک و … بسیار برای ما وجود دارد؟ خوب که بنگریم میبینیم نهتنها انسان از تمام خطرات محتمل گریزان نیست بلکه در زندگی روزمره خود دائماً مشغول کارهایی است که خطرات احتمالی فراوانی در آنها وجود دارد مثلاً همینالان که پشت صفحه کامپیوتر نشستهایم و این مطلب را میخوانیم آیا احتمال زلزله و خراب شدن آوار بر سر ما و درنتیجه مرگ وجود ندارد؟ بنابراین انسانهای عاقل تمام «خطرات احتمالی جبرانناپذیر» را ترک نمیکنند.[۱]
ج. پاسخ
پاسخ به این اشکال اینگونه است که پرهیز از «خطرات احتمالی جبرانناپذیر» دو گونه است:
برخی خطرات احتمالی «هزینهای بالا» دارند یعنی کنار گذاشتن آنها به اختلال در نظم زندگی طبیعی منجر میشود و انسان عملاً با ترک آنها قادر بر زندگی کردن نیست. در مثالهای که پیشتر بیانشده با چنین خطراتی مواجهیم؛ ترک سوارشدن بر هواپیما و ترک تفریح و … به همین دو مثال ختم نمیشود بلکه باید هر فعالیتی را ترک نمود! زیرا در کنار هر کاری خطری در کمین ما وجود دارد تا جایی که حتی نفس کشیدن را به خاطر احتمال «وجود گازهای سمی خطرناک» باید کنار بگذاریم! روشن است که انسانهای عاقل چنین خطرات محتملی را موردتوجه قرار نمیدهند زیرا ترتیب اثر دادن به آنها به «عدم امکان زندگی» میانجامد.
در مقابل برخی خطرات احتمالی دیگر «هزینه بالا» ندارند و ترک کردن کارهایی که با آنها همراهاند اختلالی در زندگی ما ایجاد نمیکند؛ مثلاً هیچ عاقلی اگر شنا بلد نباشد به امید یافتن تختهپارهای در دریا خود را به دل دریا نمیاندازد! بلکه کنار ساحل مینشیند و البته اختلالی نیز در زندگی او رخ نمیدهد. اگر دقت کنیم خواهیم دید که روزانه بسیاری از امور را به خاطر همین خطرات احتمالی که هزینه بالائی ندارند ترک میکنیم.
حال باید دید ترک «انکار خدا» و متقابلاً اعتقاد به او وزندگی مؤمنانه از کدام قسم است؟ آیا با زندگی مؤمنانه نظم طبیعی حیات آدمی مخدوش شده امکان زندگی کردن از بین می رود؟! قطعاً پاسخ منفی است و بدون شک اعتقاد به خدا و دیندارانه زندگی کردن هرگز موجب حرج ما نمیشود و سختی و مشکلات طاقتفرسا برای ما نمیآفریند.[۲]
د. نتیجه
کفر و انکار خدا را باید ترک کرد زیرا در انکار خداوند عالم اولا «خطر احتمالی جبرانناپذیر» (شقاوت ابدی در جهنم موعود) وجود دارد و ثانیاً ترک این انکار «هزینه بالائی» ندارد زیرا در زندگی مؤمنانه هرگز هرج و مشقتی وجود ندارد بلکه سرتاسر حس آرامش و امنیت بر چنین زندگی سایه میافکند. در این خصوص در مقاله بعد نکاتی بیان میشود.
[۱] بدایه المعارف الالهیه، ص ۴٫
[۲] ر.ک: المیزان، ج ۱۴، ص ۲۲۴٫
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.
لطفا پاسخ را به عدد انگلیسی وارد کنید:
جهت نشر معارف اعتقادی اسلام، هر گونه کپی برداری بلامانع می باشد گروه دینی اعتقادی مُهتَد